ناگفتههای سومین انتخابات ریاست جمهوری
بسیاری از تحلیلگران سیاسی، سالهای 1360 تا 1362 را نقطه عطفی برای انقلاب اسلامی و رهایی آن از ناخالصیها میدانند. بر خلاف آنکه بسیاری از گروهکها و احزاب داخلیِ مخالف اسلامگرایی؛ قصد انحلال و اضمحلال این نظامِ تازهتأسیس را داشتند، با درایت و ژرفاندیشی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و وحدت ملی اقشار مختلف جامعه؛ تمامی طرحها، برنامهها و شانتاژهای سیاسی هدفمند معاندین نظام بینتیجه ماند و اغتشاشگران به انزوا کشانده شدند.
به سرعت اخبار ضد و نقیضی از ساختمان نخستوزیری به گوش میرسید اما آنچه که مسلم بود؛ به شهادت رسیدن مسئولین و کارمندان حاضر در این ساختمان بود.
بیش از 3 ساعت از انفجار گذشته بود که خبر شهادت رییس جمهور «رجایی» و نخست وزیر «دکتر محمدجواد باهنر» و چندین نفر دیگر از رجل سیاسی وقت، فضای جامعه را بار دیگر ملتهب و غمبار کرد.
واکنش امام خمینی(ره) به ترور مسئولین نظام
«بیشک وقایع مستمر تروریستی، خیانتهای همهجانبه و شهادت افراد اصلی و شاخص به ثمر رسیدن یک انقلاب؛ میتوانست به سرعت پایههای یک نظام نوپا را متزلزل و فروپاشی آن را به همراه داشته باشد، اما انقلاب اسلامی ایران، نه تنها اجازه وارد آمدن کوچکترین خدشهای به اصل نظام را نداد، بلکه با هر یک از این وقایع خطیر، بیش از گذشته استوارتر گشت.سومین انتخابات ریاست جمهوری در ایران با شرایطی ویژه و بحرانی همراه بود. از سویی جنگ داخلی و از دیگر سو، جنگ خارجی (جنگ تحمیلی) در کنار تحولات سیاسی درون کشوری. اما هیچیک از این مسائل و مخاطرات نتوانست کوچکترین خدشهای به حرکت قطار انقلاب اسلامی وارد آورد و درست در روز تعیین شده یعنی روز 10 مهرماه 1360 پس از پشت سر گذاشتن ایامی تلخ و دشوار، انتخابات ریاست جمهوری با شور و هیجانی بیش از پیش برگزار شد.در این راستا و پس از اعلام خبر شهادت رییس جمهور و همراهان ایشان به حضرت امام خمینی(ره)، امام فرمودند:
منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا لله وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتی نمی تواند مقابله کند. جمعیتی که- ملتی که- خود را از خدا می دانند و همه چیز خود را از خدا می دانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود می دانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند.
اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد.
ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند.
من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، در عین حال، می دانم که آنها به رفیق اعلی متصل شدهاند و برای آنها آرامش هست و این طور گرفتاریهایی که الآن برای ما هست، دیگر برای آنها نیست و آنها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت، به آنها و به خانوادههای آنها و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدایی تقدیم میکنند.
در زمانهای سابق، زمان رژیمهایی که در سابق بودند؛ رژیمهای سلطنتی، وضع این طور بود که اگر یک سلطانی کشته میشد یا میمرد، کشور به هم می خورد. نکته او این بود که آن سلطان و عمال آن سلطان به قدری ظلم کرده بودند بر مردم و بر تودههای میلیونی مردم که به مجرد اینکه او از بین میرفت، خود مردم قیام می کردند بر ضد حکومت. لکن جمهوری اسلامی ما وضعی دارد که خود ملت یک فردی را میآورند و خود ملت یک فردی را کنار میگذارند و خود ملت [اگر] فردی شهید شد، به جای او باز یکی را انتخاب میکنند و خود را از دولت میدانند و دولت را از خود میدانند و خود را از رئیس جمهوری مکتبی میدانند و رئیس جمهوری مکتبی را از خود میدانند.
از این جهت، ولو اینکه رئیس جمهور شهید بشود، نخستوزیر شهید بشود و هر مقامی شهید بشود ملت ما هیچ خم به ابرو نمیآورند و کسان دیگر را به جای آنها انتخاب میکنند.» (صحیفه امام خمینی، جلد 15، صفحه 134)
مقدمات سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری
سال 1360 یکی از دوران خاص، بحرانزا، خاص و مخاطرهآمیز برای ایرانیان بود، نخستین رییس جمهور ایران، یعنی «بنی صدر» به دلیل بیکفایتی سیاسی عزل شد و انتخاباتی زودهنگام را رقم زد و چندی بعد و در اوج جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛ دومین رییس جمهور (محمد علی رجایی) توسط گروه منافقین ترور و به شهادت رسید. فضای کشور، کاملأ امنیتی همراه با انواع ترورهای مستقیم و غیرمستقیم و اختلافات درونحزبی و کاملأ متشنج بود.در این راستا، پس از انتشار بیانیه امام خمینی(ره)؛ سکان اداره امور کشور بهصورت شورایی و به ریاست «آیتالله محمدرضا مهدوی کنی» سپرده و مسیر انقلاب اسلامی همچون گذشته ادامه یافت، تا زمینه سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری توسط وزارت کشور ایجاد شود.
در هیاهوی ایرانِ جنگزده و ترورهای سازمانیافته؛ وزارت کشور بنا به ضرورت و اهمیت ویژه انتخابات؛ دهم مهرماه سال 1360 را به عنوان روز برگزاری سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در نظر گرفت و این یعنی دو انتخابات ریاست جمهوری طی یک سال!
در این انتخابات، 46 کاندید از میان احزاب و گروههای مختلف سیاسی برای کاندیداتوری نامنویسی کردند که از این میان، 5 نفر مورد تأیید شورای نگهبان و وزارت کشور قرار گرفتند.
یکی از اصلیترین وجوه تمایز سومین دوره از انتخابات ریاست جمهوری با 2 دوره پیشین این مهم بود که، بنا به لغو حکم اولیه امام خمینی(ره) در سال 1358 مبنی بر عدم حضور علما در انتخابات ریاست جمهوری؛ روحانیون، مجاز به شرکت و ثبت نام به عنوان نامزد انتخابات شدند.
افرادی که مورد تأیید قرار گرفتند عبارتند از: «آیتالله محمدرضا مهدوی کنی»، «سید علی اکبر پرورش»، «آیتالله علی خامنهای»، «حسن غفوری فرد» و «سیدرضا زوارهای».
چرایی مخالفت امام خمینی(ره) با نامزدی روحانیون
امام خمینی(ره) در سال 1358 رسمأ روحانیون را از ورود به عرصه ریاست جمهوری منع و فرمودند: «ریاست جمهوری نباید از طبقه روحانیون باشند. روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسایل اجرایی است.» (صحیفه امام، ج 5، ص 151)ایشان از سویی بر این باور بودند که ریاست کشور (امور اجرایی) تخصص و تبحر ویژهای را میطلبد که مستلزم گذارندن تحصیلات دانشگاهی و کسب تجارب خاص مدیریتی است و دیگر سو؛ نگران باز ماندن روحانیون از امور دینی و اسلامی بودند. (خدشهدار شدن اشاعه اسلام)
در نهایت و با پیشنهاد آیتالله هاشمی رفسنجانی، امام خمینی(ره) پس از 3 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، با ورود روحانیون به انتخابات ریاست جمهوری موافقت کردند.
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی
«آیتالله مهدوی کنی» متولد 1310 در روستای کن تهران و از علما و مبارزان پیش از انقلاب اسلامی بود که بارها مورد دستگیری و شکنجه توسط اعضای ساواک قرار گرفته بود. وی نخستین بار در 18 سالگی به امام بر زبان آوردن نام امام خمینی، دستگیر و به زندان افتاد اما در سالهای بعد و بنا به روند مبارزات خستگیناپذیری که در پیش گرفته بود؛ چندین بار دیگر نیز، دستگیر و حتی تبعید شد.ایشان که در حوزه علمیه قم و زیر نظر اساتیدی همچون «امام خمینی»، «آیتالله بروجردی» و «علامه طباطبایی» تحصیل کرد و با اوجگیری مبارزات مردمی و قیام روحانیون علیه رژیم شاهنشاهی در سال 1356، تصمیم بر تشکیل حزبی تحت عنوان «جامعه روحانیت مبارز» گرفت و با دیگر همراهان و همفکران خود، این نهاد را پایهگذاری کرد که بعدها مورد تأیید حضرت امام خمینی(ره) نیز قرار گرفت.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو هسته اصلی شورای انقلاب و عهدهدار ریاست وزارت کشور با دستور مستقیم امام خمینی(ره) بود.
«آیتالله مهدوی کنی» همواره پیرو خط مشی بنیانگذار انقلاب بود و بر اسلامگرایی و اشاعه فرهنگ اسلامی تأکید وافری داشت.
سید علی اکبر پرورش
«پرورش» متولد 1321 بود و لیسانس رشته ادبیات از دانشگاه تهران را داشت. وی در دانشسرای تربیت معلم نیز دوره گذرانده بود و از این رو، جذب آموزش و پرورش و چندی بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت موقت معرفی شد.وی همواره از مخالفان رژیم پهلوی بود و پیش از انقلاب، بارها دستگیر و به زندان افتاد. «پرورش» پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به «حزب موتلفه اسلامی» گرایش پیدا کرد و در این مسیر تا آنجا کوشید که از سوی اعضا، به عنوان «قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه اسلامی» انتخاب شد.
علی اکبر پرورش از دوران نوجوانی به مسائل مذهبی گرایش و علاقه وافری داشت و در همین راستا، بعدها از پیروان شهید بهشتی و مجذوب تفکرات آن شهید بزرگوار شد.
شعار انتخاباتی «علی اکبر پرورش» استقلال و خودکفایی کشور در تمامی حوزههای مختلف بود.
آیت الله علی خامنهای
«آیتالله خامنهای» متولد 1318 در مشهد بود. ایشان از 11 سالگی و همزمان با دوره دبستان، تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. وی زیر نظر اساتید بزرگی همچون؛ «سید روحالله خمینی»، «سید محمود حسینی شاهرودی»، «میرزا جوادآقا تهرانی»، «سید جلیل حسینی سیستانی»، «آقا میرزا مدرس یزدی»، «هاشم قزوینی»، و «سید محمدهادی میلانی» تحصیلات خود را گذراند.نخستین روزهای مبارزه ایشان با رژیم پهلوی به دیدار با «نواب صفوی» (سال 1331) در دوران نوجوانی باز میگردد و اولین دستگیری توسط ساواک در بروجرد انجام شد.
ایشان از همان ابتدای مبارزات خود، تأکید فراوان بر اسراییلستیزی داشت و همواره در سخنرانیهای خود از ستمهای این رژیم کودککُش سخن میگفت.
«آیتالله خامنهای» در دهه 40، فعالیتهای سیاسی خود را افزایش و در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره) به نخستوزیر وقت «حسنعلی منصور» نامهای سرگشاده نوشت و در این راستا بارها دستگیر، زندانی، شکنجه و تبعید شد.
ایشان تا آنجا مبارزات خود را ادامه داد که پس از انقلاب نیز کانون توجه معاندین و منافقان بود و نهایتأ در سال 1360 مورد ترور نافرجام «گروهک فرقان» در مسجد ابوذر قرار گرفت اما از جراحات شدیدی را متحمل شد.
با پیروزی انقلاب، بنا به دستور امام راحل، به عنوان عضو اصلی شورای انقلاب منصوب گردید و چندی بعد با کسب بیش از 65 درصد آرا وارد نخستین دوره مجلس شورای اسلامی شد.
حسن غفوری فرد
«غفوری فرد» متولد 1322 در تهران است که پیش از انقلاب و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و ضمن فعالیتهای مبارزاتی علیه حکومت شاهنشاهی در تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان، مدرک دکترای فیزیک ذرات هستهای خود را در سال 1356 از دانشگاه کانزاس اخذ و به ایران بازگشت.وی که عضو «حزب مؤتلفه اسلامی» بود، پس از کنارهگیری دولت موقت و کابینه آن، استاندار خراسان شد و در سال 1360 به مجلس شورای اسلامی راه یافت.
«غفوری فرد» همواره بر پایدار نگه داشتن انقلاب اسلامی تأکید و در این مسید تمام توان خود را به کار گرفت.
سید رضا زوارهای
«زوارهای» متولد 1317 و نخستین دادستان پس از انقلاب اسلامی بود. وی که در رشته حقوق قضا در دانشگاه تهران تحصیل کرده بود پیشتر معلمی میکرد.وی یکی از مبارزان انقلابی بود که به ایدئولوژی «حزب مؤتلفه اسلامی» گرایش داشت و در این حزب تا سالها فعالیت خود را ادامه داد.
عنـوان |
سـن |
تحصیـلات |
سِمـت |
گرایش سیـاسی |
شعــار |
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی | 50 | ----- | وزیر کشور | جامعه روحانیت مبارز | اسلامگرایی |
سید علی اکبر پرورش | 39 | لیسانس ادبیات فارسی | عضو شورای عالی دفاع | حزب موتلفه اسلامی | استقلال کشور |
آیت الله علی خامنهای | 42 | ----- | عضو شورای انقلاب | حزب جمهوری اسلامی | مبارزه با غرب |
حسن غفوری فرد | 38 | مهندسی برق دانشگاه صنعتی امیر کبیر | نماینده مجلس اول شورای اسلامی | حزب مؤتلفه اسلامی | پایداری انقلاب اسلامی |
سید رضا زوارهای | 43 | حقوقدان | دادستان انقلاب تهران | حزب مؤتلفه اسلامی | ---- |
مواضع گروهها و احزاب درونکشوری
از اوایل سال 1360 انزوای تدریجی «حزب جبهه ملی» آغاز و به موازات این روند؛ «حزب نهضت آزادی» به رهبری «مهندس مهدی بازرگان» که گرایشات افراطی به جریان لیبرالیستی پیدا کرده بود نیز فعالیتهای ضد انقلابی خود را علنی و رسمأ از جمع انقلابیون جدا شد.از دیگر سو؛ «حزب مجاهدین خلق» (منافقین) نیز زادیهای مشهود با جریان اصلی اسلام گرفت و عملأ مخالفت خود را با انقلاب اسلامی اعلام نمود و رهبر «حزب نهضت آزادی» علنأ حمایتهای خود را از این گروه آغاز و کرد و «مهندس بازرگان» در بیانیهای اعلام کرد که درست است که این گروه دست به سلاح و مبارزه مسلحانه روی آورده اما بهنظر من آنها نیز حق انتخاب دارند. گروه مجاهدین فرزندان رنجیدهای هستند و نمیتوان آنها را حامی آمریکا و دشمن انقلاب اسلامی برشمرد!
بسیاری از تحلیلگران سیاسی، سالهای 1360 تا 1362 را نقطه عطفی برای انقلاب اسلامی و رهایی آن از ناخالصیها میدانند. بر خلاف آنکه بسیاری از گروهکها و احزاب داخلیِ مخالف اسلامگرایی؛ قصد انحلال و اضمحلال این نظامِ تازهتأسیس را داشتند، با درایت و ژرفاندیشی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و وحدت ملی اقشار مختلف جامعه؛ تمامی طرحها، برنامهها و شانتاژهای سیاسی هدفمند معاندین نظام بینتیجه ماند و این گروه معدود به انزوا کشانده شدند.
حائز اهمیت آنکه، در این میان اکثریت مردم برای رهایی از تهییج جاری در کشور و نیل به ثبات و امنیت ملی، با آگاهی فزاینده برای انتخاب سومین رییس جمهور کشور آماده میشدند.
برگزاری سومین انتخابات ریاست جمهوری ایران
امام خمینی(ره) 2 روز پیش از انتخابات طی سخنرانی فرمودند که شرکت در انتخابات از اهمیت خاصی برخوردار و فراتر از وظیفه ملی و اجتماعی است و بر همگان واجب است تا ضمن شرکت در آن با انتخابی شایسته، کشور را به ثبات و امنیت رسانند و این ممکن نیست مگر با ریاست جمهوری فردی، متهعد، خدمتگذار و آگاه به مسائل کشور.سومین انتخابات ریاست جمهوری در ایران با شرایطی ویژه و بحرانی همراه بود. از سویی جنگ داخلی و از دیگر سو، جنگ خارجی (جنگ تحمیلی) در کنار تحولات سیاسی درون کشوری. اما هیچیک از این مسائل و مخاطرات نتوانست کوچکترین خدشهای به حرکت قطار انقلاب اسلامی وارد آورد و درست در روز تعیین شده یعنی روز 10 مهرماه 1360 پس از پشت سر گذاشتن ایامی تلخ و دشوار، انتخابات ریاست جمهوری با شور و هیجانی بیش از پیش برگزار شد.
باید توجه داشت که در این انتخابات با حضور حداکثری و رکوردشکنی مردم نسبت به 2 انتخابات پیشین همراه بودیم (حضور 43/71) و نتیجه غائی آن نیز بینظیر بود.
«آیتالله سید علی خامنهای» با کسب بیش از 94 درصد آرا سکان اداره کشور را به دست گرفت و این نخستین باری بود که نامزدی، چنین درصد حائز اهمیتی را به خود اختصاص میداد.
دیگر کاندیدها نیز به ترتیب؛ «سید علیاکبر پرورش» (67/2 درصد)، «سید رضا زوارهای» (77 798 نفر) و «حسن غفوریفرد» (61805 نفر) آرا را به خود اختصاص دادند.
حکم تنفیذ ریاست جمهوری توسط امام خمینی(ره)
پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات، در روز 18 مهرماه، بنیانگذار جمهوری اسلامی ریاست جمهوری «آیتالله سید علی خامنهای» را تأیید و حکم تنفیذ ایشان را به این شرح اعلام نمودند:«خداوند متعال بر ما منت نهاد که افکار عمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز، در خط مستقیم اسلام و عالم به دین و سیاست هدایت فرمود که امید است با حسن تدبیر و کمک قوای سه گانه و پشتیبانی ملت بزرگ، مشکلات یکی پس از دیگری رفع و احکام مقدس اسلام به طور دل خواه و در سطح کشور اجرا گردد.
این جانب به پیروی از ملت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجة الاسلام آقای سیدعلی خامنهای ایده الله تعالی رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم و رأی ملت مسلمان و متعهد و تنفیذ آن محدود است به این که ایشان به همان نحو که تاکنون خدمت گذار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف و به حکم قرآن کریم اشدّاءُ علی الکفار رُحماءُ بینهم بوده اند از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند، که ان شاء الله نمینمایند.
در این موقع خطیر که بدخواهان خارج و داخل و بلندگوهای ابرقدرت ها خصوصاً امریکای جنایت کار با هر وسیله ای می خواهند ملت و دولت و مجلس و دادگاه های ایران را متهم کنند و به گمان فاسد خود تزلزلی در ارکان جمهوری اسلامی ایجاد نمایند، لازم است رئیس جمهور با کمک همه ارگان های جمهوری اسلامی و با تشریک مساعی یکدیگر جریانات امور را به طور هماهنگ و موافق اسلام کنند که بهانه را از دست بدخواهان بگیرند، گرچه بسیاری از آنان با احکام اسلام و حدود و تعزیرات آن موافق ندارند.
آقای رئیس جمهور و سایر دست اندرکاران و دولت مردان در جمهوری اسلامی باید بدانند که ملت شریف ایران بر همه آنها محبت و منت دارند، چرا که این ملت فداکار است که در اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت فرسا پیروزی را به دست آورد و همه را از زندان ها و تبعیدها و انزواها و اختناق ها نجات داد و حکومت را از ستمگران بازستاند و به آنان تحویل داد و اینها هستند که بر همه ماها و شماها حق دارند و همه می بایست دین خود را به آنان ادا کنیم و در خدمت ملت خصوصا مستضعفین که بار سنگین این جمهوری به دوش آنان بوده و بدون کوچک ترین توقعی در خدمت اسلامند، با جان و دل کوشا باشیم.» (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 278)
منابع:
1- کتاب تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران 1380- 1357، انتشارات عروج2- کتاب رازهای دهه شصت، مرتضی صفار هرندی
3- ۲ انتخابات ریاستجمهوری در یک سال، پایگاه خبری الف
4- دلیل تغییر نظر امام در مورد «حضور روحانیون در مسئولیت ها» چه بود؟، جماران
5- نماینده جریان لیبرال در ایران بعد از پیروزی انقلاب، چه گروههایی هستند؟، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
6- نگاهی گذرا به زندگینامهی حضرت آیتاللهالعظمی سید علی حسینی خامنهای، دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}